آداب چله نشینی را معمول داشتن. معتکف چله خانه بودن. به عبادت و ریاضت مخصوص چله مشغول بودن. چله نشینی کردن و چله نشین بودن. شرایط و آداب چهل روزۀ عبادت مخصوص را به جای آوردن: گله در چول و غله اندرچال نتوان داشت چله از سر حال. اوحدی. بر سر پای چله داشته ام وآن نه از بهر زله داشته ام. اوحدی. رجوع به چله و چله نشین و چله نشینی شود، در روز چهلم مرگ کسی عزاداری کردن چله داری کردن. چلۀ مرگ عزیزی را به پا داشتن. در چهلمین روز مرگ کسی مشغول عزاداری بودن. و رجوع به چله و چله دار و چله داری و چله داری کردن وچله گرفتن شود