نخلی باشد از چوب یا نقره که چراغهای بسیار در آن می افروزند. (آنندراج). نخلی چوبین و یا برنجین و یا نقرگین که چراغ بسیار در آن افروزند. (ناظم الاطباء). نوعی جار یا قندیل بزرگ که انواع بلورین یا سیمین و زرین درساختمانهای مجلل برای روشن کردن سالنها بکار برند. چراغ واره. چراغ بره. چراغواره. چراغدان: بهار آمد آن کیمیاساز باغ کز او بوتۀ گل شود چلچراغ. طغرا (از آنندراج). نیست یکشب که ز سوز دل صدپارۀ ما چلچراغی به سر تربت ما روشن نیست. تأثیر (از آنندراج). ، در بعضی رسایل به معنی نوعی از آتش بازی دیده شده. (آنندراج)