جدول جو
جدول جو

معنی چک و چانه

چک و چانه(چَ کُ نَ / نِ)
به معنی فک اسفل دهان و چانۀ زنخ. (از آنندراج). فک اسفل زنخ وچانۀ ذقن. (غیاث). پک و پوز. دک و پوز. دک و دهن. لب و لوچه. چک و چیل. مجموع چانه و فک پائین، چنانکه در تداول عامه گویند: با مشت چک و چانه اش را خرد کرد، یا چک و چانۀ فلان کس را شکست، یا آب از چک و چانه اش سرازیر شد. و نیز چک و چانه میت را بستن، در تداول عامه مصطلح است و مراد از آن بستن چانه و فک اسفل میت است بطوری که دهان مرده باز نماند:
فوقی زیاد کن طلب بوس و لاتخف
ایندم که ساغرش به چک و چانه آشناست.
فوقی یزدی (از آنندراج).
رجوع به چک و چانه زدن شود.
، کنایه از قابلیت و استعداد. (آنندراج) (غیاث). عرضه و قابلیت و استعداد و این کلمه را در مقام طعنه و سرزنش نیز میگویند، مانند: فلان چک و چانۀ این کار را ندارد، یعنی استعداد و قابلیت آن را ندارد. (ناظم الاطباء). در این معنی مرادف ’تن و توش’ و ’ دک وپوز’ و ’سر و وضع’ است و بیشتر در مورد کسانی که توانایی انجام کاری را ندارند بکار میرود، چنانکه در تداول عامه گویند: فلان کس چک و چانه اینکار را ندارد. یا با این چک و چانه کاری از او ساخته نیست:
منصور در اندیشۀ حلاجی خود باش
پوچ است انالحق ز تو با این چک و چانه.
محسن تأثیر (از آنندراج).
، و نیز در تداول عامه مرادف با ریخت و شکل وقیافه است. چنانکه گویند: چک و چانه اش را ببین. مؤلف آنندراج نویسد چک و چانه اش ببینید، یعنی قیافه اش دریابید و این در مقام تحقیر گویند.
- بی چک و چانه، یعنی بی گفت و شنود و بی کم و زیاد وبی بر و برگرد. و رجوع به چک و چانه زدن شود
لغت نامه دهخدا