محلی که در آن چشمه های بسیار باشد. مؤلف آنندراج نویسد: ’از عالم نمکزار و نمکساراست’. (از آنندراج). دشت یا کوه یا جنگلی که در آنجا چشمۀ آب بفراوانی یافت شود. چشمه سار: دیر زی ای صدر کز مدیح تو خواندن آب حیاتست چشمه زار لسانم. سوزنی. فروغ شعلۀ قهرت فتد چو در ارحام بچشمه زار برآید سمندر از خرچنگ. عوفی (از آنندراج). رجوع به چشمه سار شود