جدول جو
جدول جو

معنی چستی

چستی
(چُ)
مقابل سستی. (آنندراج). چالاکی و زبردستی و جلدی و تیزدستی و بیداری و سرعت. (ناظم الاطباء). چابکی و فرزی. زبری و زرنگی و هوشیاری. سبکی و سبکبالی. عارضه. طرثخه. طرخثه. قفص. (منتهی الارب). خفت و سرعت:
چون گرانباران بسختی میروند
هم سبکباری و چستی خوشتر است.
سعدی.
دع التکاسل تغنم فقد جری مثل
که زاد راهروان چستی است و چالاکی.
حافظ.
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق دولت چالاکی است و چستی.
حافظ.
رجوع به چست شود.
، مقابل فراخی. (آنندراج). تنگی و کم پهنایی. (ناظم الاطباء) :
اگر خانه فراخ و گر بچستی است
بچار ارکانش بنیاد درستی است.
امیرخسرو (از آنندراج).
رجوع به چست شود
لغت نامه دهخدا