جدول جو
جدول جو

معنی چرویدن

چرویدن
(گُ نَ / نِ کَ دَ)
بمعنی چاره جستن باشد. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج). چاره جستن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). چاره جویی کردن. چاره اندیشیدن:
یکی دانش پژوهی داشت گربز
به چرویدن نگشته هیچ عاجز.
شاکربخاری.
دولت و نصرت و سعادت را
نیست کاری ورای چرویدن.
شمس فخری (از جهانگیری).
، بمعنی دویدن باشد. (برهان) (آنندراج). دویدن و روان شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا