دروغ راست مانند باشد که در حق کسی گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) : هفتادساله گشتی توحید و زهد گوی مفروش دین به چربک وسالوس و ریو و رنگ. سوزنی. تبارک الله چندین سوابق خدمت شود به چربک و تضریب مفسدی بر باد. کمال الدین اسماعیل (از انجمن آرا). ، سخنی را گفته اند که از زبان دشمن بعنوان ظرافت و مسخرگی و خوش طبعی و طنز و سعایت نقل کنند تا فساد زیاده گردد. (برهان) (ناظم الاطباء). طنز و سخریه. (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری) (فرهنگ نظام). شوخی. متلک: او همی گفت این بفرمان خداست این به چربک ها نخواهد گشت کاست. مولوی. هرچه او درخواست از نان و سبوس چربکی میگفت و میکردش فسوس. مولوی. بی گمان موش دژم را چربک آید بر پلنگ بی سخن کبک دری را خنده آید بر عقاب. علی فرقدی (از انجمن آرا). ، افترا و تهمت. (برهان) (ناظم الاطباء) : ور حدیث غار گوئی نیست این فضل و نه فخر حجت آور پیش من چربک میار ای ناصبی. ناصرخسرو. عیش من زین افترا تلخی گرفت و تو هنوز چربک او همچنان چون جان شیرین میخری. انوری. مرا بچربک صاحب غرض ز بیخ مکن که من بباغ فصاحت درخت بارورم. ظهیر فاریابی. ، طنازی، مسخرگی. (برهان) (ناظم الاطباء) ، خجلت و انفعال. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری) (ناظم الاطباء) : هر دم بدولت شرف خاکپای تو دور سپهر چربک تاج کیان دهد. ذوالفقار شیروانی (از انجمن آرا). ، لغز و چیستان. (برهان) (ناظم الاطباء). چیستان که بتازی لغز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). چیستان باشد و آنرا بتازی لغز نامند. (جهانگیری). بمعنی چیستان که بعربی لغز گویند و به هندی ’پهیلی’ نامند. (غیاث) : نر و ماده چنان چون دوست با دوست بسی مرموز چربک گفته در پوست. خسرو دهلوی (از انجمن آرا)