جدول جو
جدول جو

معنی چراغ درگرفتن

چراغ درگرفتن(اَهْ بُ دَ)
روشن شدن چراغ. درگیر شدن چراغ. فروزان شدن چراغ. لازم چراغ برگرفتن. (ارمغان آصفی) :
بر آن رخ اعتمادم هست چندانک
چراغ از هیچ کویی درنگیرد.
خاقانی.
ز دیدار تو یوسف را زلیخا مهر برگیرد
چراغ دیدۀ یعقوب از روی تو درگیرد.
صائب (از ارمغان آصفی).
، و بمعنی روشن کردن و افروختن و درگیراندن چراغ و چراغ برکردن و چراغ برگرفتن:
آفتاب منی و من بچراغت جویم
خاصه کز سینه چراغی بسحر درگیرم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا