جدول جو
جدول جو

معنی چاه کنعان

چاه کنعان(هَِ کَ)
چاهی در کنعان که یوسف فرزند یعقوب را برادرانش در آن چاه افکندند:
تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی
به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران.
سعدی.
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی.
سعدی
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با چاه کنعان

ماه کنعان

ماه کنعان
کنایه از یوسف علیه السلام. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

چاهه کنگان

چاهه کنگان
دهی است از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 5 هزارگزی خاور کنگان، کنار راه مالرو کنگان به جم واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 447 تن سکنه دارد. آبش ازقنات، محصولش غلات، مرکبات و انار و شغل اهالی زراعت و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

ماه کنعانی

ماه کنعانی
حضرت یوسف پسر حضرت یعقوب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

چاه کندن

چاه کندن
ایجاد چاه نمودن. گودی استوانه شکل عمیق کردن در زمین. گودال عمیق کندن. چه کندن. نَجخ. اعتفام. (منتهی الارب) :
ای که تو از ظلم چاهی میکنی
از برای خویش دامی می تنی.
مولوی.
تو ما را همی چاه کندی به راه
بسر لاجرم درفتادی به چاه.
سعدی (بوستان).
با دیگران بگوی که ظالم به چَه فتاد
تا چاه دیگران نکنند از برای خویش.
سعدی
لغت نامه دهخدا

چاه کندا

چاه کندا
ده کوچکی است از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 145 هزارگزی خاورحاجی آباد بر سر راه مالرو گلاشکرد به شمیل واقع شده. این آبادی دارای 30 تن سکنه است و مزرعۀ چاه مازگرجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا