شکافته شدن. ترکیدن. پاره و دریده شدن. بسیار پارگی و شکافتگی بهم رسانیدن. شرحه شرحه و ریش ریش شدن: خروشید و جوشید و برکند خاک ز نعلش زمین شد همه چاک چاک. فردوسی. بلند آسمان چون زمین شد زخاک بسی گردن و بر شده چاک چاک. فردوسی. ز خورشید تابان و از گرد و خاک زبانها شد از تشنگی چاک چاک. فردوسی. در آواز او چرم جنگی پلنگ شود چاک چاک و بخاید دو چنگ. فردوسی