فربه گشتن. فربی شدن. تنومند شدن. - امثال: سگ که چاق شد قورمه اش نمیکنند، یا سگ که چاق شد گوشتش را نباید خورد، مثلی عامیانه است در مورد سفله ای که خداوند هستی شود و نااهلی یا نالایقی که بمقام و منزلتی رسد. ، شفا یافتن. تندرست شدن. سالم شدن. - چاق شدن کمانچه، خشک شدن و کوک شدن آن است به مجاز: کمانش چو ماه نو از آب و تاب شده چاق بر آتش آفتاب. ملاطغرا (از آنندراج)