گرد کردن. فراهم آوردن، پاسپر کردن، نیکو کردن، چیزی به اصلاح آوردن، رفتن خانه و جای، مرمت کردن: کنا أهل ثمه و رمّه، جعجع الدهر بی عن ثمه و رمّه، أی عن قلیله و کثیره، فراهم و گرد آوردن چیزی را. (و استعمال آن در گیاه بیشتر است) ، ثم ّ یده بالحشیش، بعلف مالید دست را، ثمت الشاه النبت، برکند گوسپند گیاه را از بن، ثم ّ طعام، خوردن همه طعام بد و نیک آن را