تندی کردن. خشم گرفتن. بدخوئی کردن. مقابل بردباری: بدو گفت کای شاه تیزی مکن که اکنون دگر گشت ما را سخن. فردوسی. ستون خرد بردباری بود چو تیزی کند تن به خواری بود. فردوسی. سخنهایشان بشنو و گو سخن کسی تیز گوید تو تیزی مکن. فردوسی. که هرکس که تیزی کند روز جنگ نباشد خردمند و بارای و سنگ. فردوسی. نکند کندی وقتی که کند پاداشن نکند تیزی وقتی که کند بادافره. فرخی. رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود