درد کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات). احساس درد نمودن در امتداد یک خط. (ناظم الاطباء). دردی تند و تیز از جائی (در بدن) آغازیدن و بزود به جای دیگری منتهی گشتن چنانکه در اوجاع مفاصل و گزیدگی زنبور و جز آن. درد تندی که در قسمتی باریک از تن، از جائی شروع شده بجائی ختم شود: انگشتم تا بیخ بغلم تیر می کشد. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). - تیر کشیدن بینی، باریک شدن آن چنانکه در ضعف و سستی بسیار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - تیر کشیدن زخم، بهم کشیده شدن زخم و سوزش کردن آن. (آنندراج) : چسان ز درد چنین می توان مسلم جست کشید تیر چو زخمم ز پشت مرهم جست. تأثیر (از آنندراج)