جدول جو
جدول جو

معنی تهی رفتن

تهی رفتن
(اَلْ لا هَُ اَ بَ زَدَ)
با دست خالی رفتن. (ناظم الاطباء). تهیدست رفتن. (آنندراج) :
چنان کآمدی رفت خواهی تهی
تو گنج از پی گنجبانی نهی.
اسدی.
با لشکر و مالی قوی امروز ولیکن
فردا نروی جز تهی و مفلس و خالی.
ناصرخسرو.
فردا بروی تهی و بگذاری
اینجا همه مال و ملک و دهقانی.
ناصرخسرو.
تهی رفت خواهی چنانک آمدی
بماند همی مال و ملک و ثقل.
ناصرخسرو. (دیوان چ محقق مینوی ص 462)
، سفر بیفایده و بی جهت کردن. (از فرهنگ فارسی معین). کنایه از بیراهی کردن و تنها رفتن و سفر بی منفعت کردن. (آنندراج). تنها رفتن و بی خبر رفتن و راه گم کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا