جدول جو
جدول جو

معنی تهمت بستن

تهمت بستن(اَ لِ شُ دَ)
نسبت گناه و بوسین و عیب به کسی دادن. (ناظم الاطباء). اتهام. افترا. منسوب کردن کسی را به گناهی که نکرده باشد. بهتان زدن. دروغ بر کسی بستن:
عاقبت چون ز کینه شد سرمست
تهمتی از دروغ بر من بست.
نظامی.
کار زلف تست مشک افشانی عالم، ولی
مصلحت را تهمتی بر نافۀ چین بسته اند.
حافظ.
فسردۀ دل ما بود زیب ساغر ما
به هرزه تهمت می بر سفال خود بستم.
طالب آملی (از آنندراج).
ای تهمت چین بسته به زلف شب اندوه
یکبار ببین جبهۀ صبح طرب ما.
طالب آملی (از آنندراج).
نخواهم رفت از کویت غلام حلقه درگوشم
چرا می بندی از زنجیر این تهمت به پای من.
عبدالغنی قبول (از آنندراج).
رجوع به تهمت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا