خواهش کردن. خواستن. تمنی کردن. درخواست کردن: اگر مثلاً در ملک، مشارکت توقع کنی مبذول است. (کلیله و دمنه). از حسن قیام به قضای حقوق انعام و اکرام که درباره او فرموده بودتوقع کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341). در وصل ازو توقع مکتوب می کنم با طاقتی مرا به دیار دگر کشید. صائب (از آنندراج). رجوع به توقع و توقع داشتن شود