معنی توعد توعد (تَ) بیم کردن. (تاج المصادر بیهقی). وعید کردن. (زوزنی). به بدی ترسانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تهدید کردن. (ازاقرب الموارد). سرزنش کردن و ترسانیدن. (آنندراج) لغت نامه دهخدا