معنی توسد
- توسد (تَ)
- چیزی را بالش کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) (از آنندراج). و ساده زیر سرگذاشتن. (از اقرب الموارد). بالین گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب). بالش قرار داده شدن. تکیه کردن و گذاشتن سر خود را بر بالش. (ناظم الاطباء) ، ملازم و به جد شدن به چیزی. (آنندراج) ، خوار کردن و به زیر انداختن، چیزی را. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
