جدول جو
جدول جو

معنی توزیع کردن

توزیع کردن(اَ کَ دَ)
بخش کردن جمعی از مردمان چیزی را در میان خود. (ناظم الاطباء). بخش کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). قسمت کردن چیزی:
تا خر از هر که برد، من واخرم
ورنه توزیعی کنند ایشان زرم.
مولوی.
، سرشکن کردن گروهی، خرج کسی را میان خود:... این مسخره را اندیشۀ سفری افتاد نه راحله و نه زاد. او را حریفان به اتفاق توزیعی کردند. (جهانگشای جوینی) ، پخش کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پراکنده و آواره ساختن:
تا گردانم اسیروارش
توزیع کنم به هر دیارش.
نظامی.
رجوع به توزیع شدن شود
لغت نامه دهخدا