جدول جو
جدول جو

معنی تودع

تودع(تَ)
در میدع نگاه داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : به تتودع الحسب المصونا، ای تقیه و تصونه. (اقرب الموارد) ، در حاجت خودش داشتن، از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تودع فلاناً، ابتذله فی حاجته، ضد. (اقرب الموارد) ، وداع کردن بعض قوم از بعض دیگر. (از اقرب الموارد) ، تودّع منّی (مجهولاً) ، ای سلّم علی ّ (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ای سلّم علی ّ للتودیع. (اقرب الموارد). و قوله صلی اﷲ علیه و آله: اذا رأیت امتی تهاب الظالم ان تقول انک ظالم فقد تودع منهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا