جدول جو
جدول جو

معنی توبه شکستن

توبه شکستن
(اَ نَ / نِ فَ دَ)
برگشتن به گناه و مرتکب شدن هر گناهی که سابقاً مرتکب شده بود و شکستن عهد و میثاق. (ناظم الاطباء) :
عنان عمر شد از کف رکاب می بکف آر
که دل به توبه شکستن بهانه بازآورد.
خاقانی.
کسان که در رمضان چنگ و نی شکستندی
نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند.
سعدی.
گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درست است که من توبه شکستم.
سعدی.
گویند سعدیا برو از عشق توبه کن
مشکل توانم و نتوانم که بشکنم.
سعدی.
گر باده از این خم بود و مطرب از این کوی
ما توبه نخواهیم شکستن به درستی.
سعدی.
بر ما گنه توبه شکستن منویسید
کاین توبه بفرمان می ناب شکستیم.
طالب آملی (از آنندراج).
رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا