دراز کشیدن آواز وقت ترسانیدن و بیم کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پلنگی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تشبه به پلنگ در خلق و رنگ. (از اقرب الموارد) ، در خشم شدن چون پلنگ. (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خشم گرفتن و زشتخوی شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : بر حول و قوت خویش اعتماد کرد و از عواقب خطر و تهور و خواتیم بغی و تنمر غافل ماند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 197) ، دگرگون گشتن و متغیر شدن، یقال: تنمر له، تشبیه است به پلنگ، بدان جهت که پلنگ دیده نشود مگر آنکه از خشم متغیر و برگردیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)