جدول جو
جدول جو

معنی تنگ فروبردن

تنگ فروبردن(اَ نُ / نِ / نَ دَ)
پوشیدن و ناپدید کردن. (شرفنامۀ منیری) :
فتاده ام به گروهی که در ثناشان نیست
مساق لفظ رکیک وجمال معنی تنگ
بقول نیک چو من نامشان برآرم زود
به فعل بد سخنم را فروبرند به تنگ.
ظهیر (از شرفنامۀ منیری).
رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا