جدول جو
جدول جو

معنی تنک کردن

تنک کردن(اِ کَ دَ)
گشاده و روان کردن چیزی زفت و سطبر را. ترقیق. رقیق کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : اکنون اصل آب هواست، چون آب را تنک تر کنی هوا گردد. (کتاب المعارف). تنک کردن شیر را، به آب آمیختن آن را. تنک کردن گل را، آب آن را افزودن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، از سطبری چیزی کم کردن. (یادداشت ایضاً) ، از زمین بیرون کشیدن مقداری از گیاهان را تا فاصله میان آنان پیدا شود و بقیه به نیروتر گردند. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا