بمعنی لرزیدن و طپیدن و حرکت کردن باشد. (برهان). لرزیدن. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) (فرهنگ رشیدی). لرزیدن و طپیدن و بی آرام شدن. (ناظم الاطباء) ، بمعنی کمین کردن هم هست. (برهان). کمین کردن و دام نهادن. (ناظم الاطباء) ، پیچیدن و رشتن. (ناظم الاطباء) در تداول، افتادن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، خراب شدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)