جدول جو
جدول جو

معنی تن برافکندن

تن برافکندن(اِ دَ / دِ شُ دَ)
تن اندر افکندن. تن برفکندن. حمله بردن. هجوم بردن:
پس از کین برافکند تن برهمه
رمان کردشان هر سویی چون رمه.
اسدی.
بزد کوس و تن بر سپه برفکند
خروش یلان شد به ابر بلند.
اسدی.
رجوع به تن اندرافکندن و تن افکندن شود
لغت نامه دهخدا