جدول جو
جدول جو

معنی تن

تن(تَ)
ریشه اسم فاعل در بعض کلمات مرکب به معنی تننده آید: تارتن. کارتن. (فرهنگ فارسی معین) :
من ندیدم گنده پیری این چنین
مرگ ریس و شرباف و مکرتن.
ناصرخسرو (دیوان ص 333).
تن چرای گور خواهد شد بتن تا کی چری
جانت عریانست و تو برگرد تن کرباس تن.
ناصرخسرو (دیوان ص 339)
لغت نامه دهخدا