جدول جو
جدول جو

معنی تملی

تملی
(تَ)
روزگار دراز برخورداری گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). برخوردن از عمر خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یقال: لمن لبس الجدید ابلیت جدیداً و تملیت حبیباً، ای عشقت معه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا