رفتن و بر سر خود رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خوی کردن به چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خوی گرفتن به چیزی. (آنندراج). تمرن. (اقرب الموارد) ، به تکلف جوانمردی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تسخی، کانه یتشبه بالمزن، یقال: فلان یتمزن. (اقرب الموارد) ، افزون شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، افزونی کردن بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اظهار بیشی کردن از آنچه که در نزد وی است. و قیل التمزن، ای تری لنفسک فضلا علی غیرک و لست هناک. (اللسان، از اقرب الموارد) ، آشکارا کردن آنچه دارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آشکارا کردن بیشتر از آنچه دارد. (آنندراج) ، برکنار بودن، چیز طرفه آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تظرف. (اقرب الموارد)