معنی تلی تلی(تَ) درخت تمش. (ناظم الاطباء). لم . تلو. خار. تیغ. یور. شوک. شوکه. ورگ تلی. سیاه تلی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، علیق، درخت شاه توت، گدا و فقیر، دست افزاردان سرتراشان. (ناظم الاطباء). رجوع به تلی شود لغت نامه دهخدا