جدول جو
جدول جو

معنی تلو

تلو
(اِ)
از پی فراشدن. (تاج المصادر بیهقی). از پی کسی رفتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). در پی کسی رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروگذاشتن کسی را. (تاج المصادر بیهقی). گذاشتن کسی را. از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، طرد کردن ابل. (از اقرب الموارد)
خریدن بچۀ استر. (ناظم الاطباء). کره قاطر خریدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا