جدول جو
جدول جو

معنی تلخ زبان

تلخ زبان
(تَ زَ)
آنکه به درشتی و تلخی سخن گوید. (ناظم الاطباء). تلخ پاسخ و تلخ گفتار. (بهار عجم) (آنندراج) :
باده کو تا به من آن تلخ زبان رام شود
تلخی می نمک تلخی بادام شود.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا