معنی تکون تکون(تَ جَبا) هست شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). هست کردن. (دهار). شدن و بودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هست شدن و بودن. (غیاث اللغات). تکوین. کونه فتکون. (اقرب الموارد) ، جنبیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا