جدول جو
جدول جو

معنی تکفل

تکفل
(تَ جَذْ ذُ)
پایندانی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از زمخشری). پذیرفتار کسی گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ضامن و متعهد چیزی شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). کفالت کردن. (ناظم الاطباء). پذیرفتاری. (زمخشری) : تکفلت بالمال، التزمت به والزمت نفسی. (ابن الانباری از اقرب الموارد) : هیچکدام از ایشان بسبب مشاهدۀ غضب سلطان به تکفل مصحلت او زبان نمیدادند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا