معنی تکاسل
- تکاسل (تَ ثَ ثُ)
- کاهلی نمودن بی کاهلی. (زوزنی) (از اقرب الموارد). خود را کاهل و سست نمودن. (غیاث اللغات). خود را کاهل نمودن. (آنندراج) : معاذیر نامقبول در میان نهاد وراه تقاعد و تکاسل پیش گرفت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341). اگر در ادای برخی از آن تهاون و تکاسل روا دارند هرآینه در معرض خطاب آیند. (گلستان)
