جدول جو
جدول جو

معنی تقاعد کردن

تقاعد کردن
(کَ)
بازایستادن و تغافل و تکاهل کردن. (ناظم الاطباء) : سپاه فرستاد به زمین نوبه و ایشان تقاعد کرده بودند درمال فرستادن. (مجمل التواریخ). رجوع به تقاعد شود
لغت نامه دهخدا