جدول جو
جدول جو

معنی تف افگندن

تف افگندن
(بُ کَدَ)
تف انداختن. تف کردن. نشان دادن کراهتی سخت:
نیست دندان اینکه پیران از دهان می افکنند
تف به روی اعتبار این جهان می افگنند.
واعظ قزوینی (از آنندراج).
رجوع به تف و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا