جدول جو
جدول جو

معنی تغریب

تغریب(بَ)
دور درشدن به سفر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). امعان در زمین. (از اقرب الموارد) ، پنهان و غایب گشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، بچه سیاه و بچۀ سفید آوردن (از اضداد است). (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برف و پشک بهم آمیخته خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بجانب مغرب رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از شهر بیرون کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). از وطن دور کردن. (از اقرب الموارد) ، نفی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نفی بلد کردن از شهری که خیانت در آن واقع شده است. (از اقرب الموارد) ، دور نمودن، به جانب مغرب شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح نجوم) نزدیک شدن کواکب علوی به آفتاب بدان حد که چون از آن گذرد در نور آفتاب پنهان شود تا به کرانۀ شعاع آفتاب شود به مغرب ناپدید شدن را و آن را تغریب خوانند. (از التفهیم بیرونی ص 81)
لغت نامه دهخدا