معنی تعویه - لغت نامه دهخدا
معنی تعویه
- تعویه
(بَ) - خداوند شتر و کشت آفت رسیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تعریس. (تاج المصادر بیهقی). به آخر شب فرود آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تعریس قوم و کم خفتن آنان. (از اقرب الموارد) ، بجایی بند گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). احتباس کسی در جایی. (از اقرب الموارد) ، خرکره را به لفظ عوه عوه خواندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آفت رسیدن بکسی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا