جدول جو
جدول جو

معنی تعمیر کردن

تعمیر کردن
(بِ جِ رَ تَ)
بنای شکسته یا جز آن را مرمت کردن:
ویرانه را چه فرش به ازنور آفتاب
تعمیر دل بساغر چون آفتاب کن.
صائب (از آنندراج).
خضر وقتی گو که تعمیر خراب ما کند
زان که گنجی هست پنهان در ته دیوار ما.
نظیری (ایضاً).
و رجوع به تعمیر و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا