معنی تعسق
- تعسق(بَ ءْ)
- آزمند شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حریص شدن. (ازاقرب الموارد) ، چفسیدن و لازم گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چسپیدن و لازم گرفتن. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، ستیهیدن در طلب چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). الحاح و اصرار کردن در طلب چیزی. (از اقرب الموارد)
