معنی تع تع (بَ ثَ رَ) درماندن در سخن، درشکوخیدن ستور در ریگ، سست شدن و فروهشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سست شدن. (از اقرب الموارد) ، قی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا