معنی تضمید
- تضمید
- جز از دستار چیزی در سر بستن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). عصابه بستن سر را جز عمامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بر جراحت ضماد بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ضماد بر جراحت و خستگی کردن. (از اقرب الموارد) ، آلودن چیزی را به چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
