جدول جو
جدول جو

معنی تضریس

تضریس
مجرب و آزموده نمودن و استوار ومحکم ساختن جنگ کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سخت گرفتن زمانه مردمان را. (از اقرب الموارد) ، دندانه دندانه کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین) ، بدندان گزیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، دندانه ای در یاقوت یا لؤلؤ یا چوب، گویند فی الیاقوته تضریس. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا