خارپشت کلان را گویند که خارهای خود را مانند تیر اندازد و بعضی گویند به این معنی عربی است. (برهان). خارپشت بزرگ را گویند که خارهای ابلق سیاه و سفید دارد و چون کسی را بیند خود را حرکتی دهد، خارهای خود را مانندتیر پراند و فرورود و آن را چوله نیز گویند و صاحب برهان گفته بعضی گویند تشی عربی است و خطا کرده و فارسی دری است و در کل تبرستان این لغت و نام شایع است. (انجمن آرا) (آنندراج). خارپشت کلان تیرانداز. (ناظم الاطباء). بمعنی سغر است. (اوبهی). همان اسغر یعنی خارپشت که خارهای ابلق دارد و چون تیر بسوی مردم اندازد. (فرهنگ رشیدی). جانوری است... که در پشتش ماننددوک خارهای سرتیزند. چون کسی قصدش کند خود را بیفشاند، خارها چون تیر جهند و در اندام قاصد نشینند و آن را جبروز و چزک و چیزو و چکاشه و ریکاشه و ریکاسه وزکاسه و سغر و سفر و سیخول و سغرته و سکاشه و سکر وسکرنه و روباه ترکی نیز گویند. بتازیش قنفذ... نامند. (شرفنامۀ منیری). اسدی در لغت فرس در ذیل ’سکنه’ آرد: خارپشت بود و داروا نیز گویندش و تشی و مرنگو و جخو و بیهن و کوله نیزگویندش. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 506) : ز هر جانور کان شناسد کسی نبد چیزالا تشی بد بسی. (گرشاسبنامه). تو این را سوی پارسی چون کشی یکی شکنه خوانند و دیگر تشی همه مرزهای خراسان تمام مرنگوش خوانند و بیهن تمام. اسدی