جدول جو
جدول جو

معنی تشذر

تشذر
(اِ)
جنگ را ساختن. (زوزنی). آمادۀ جنگ شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مهیا شدن برای قتال و حمله. (از اقرب الموارد) ، شادمان شدن، سرعت نمودن بسوی کاری، جنبیدن، کج شدن تازیانه، پریشان و متفرق شدن قوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از حد درگذشتن در جنگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تطاول قوم در جنگ. (از اقرب الموارد) ، دامن به میان پای گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). استثفار. (اقرب الموارد) ، بیم کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توعد. (اقرب الموارد) ، تهدید نمودن، خشم گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تغضب. (اقرب الموارد) ، سر جنبانیدن شتر ماده از نشاط به دیدن علف، از پس برنشستن ستور را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا