جدول جو
جدول جو

معنی تسمین

تسمین
(اِ)
فربه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، چرب کردن طعام را به روغن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درست کردن طعام را با روغن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از المنجد) ، روغن دادن. (تاج المصادر بیهقی). روغن توشه دادن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از المنجد). روغن به خورد کسی دادن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، سردکردن. (تاج المصادر بیهقی). خنک کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کمی سرد کردن، به زبان مردم طائف و یمن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) : اتی الحجاج الثقفی بسمکه فقال للطباخ سمنها، ای بردها و کان من اهل الطائف. (اقرب الموارد) ، بسیار حمد گفتن: و سمّنت فی الحمد حتی سمن. (اقرب الموارد) (از المنجد) ، عطای بسیار کسی را دادن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا