معنی تسکن
- تسکن (اِ فِ)
- بیچاره شدن. (تاج المصادر بیهقی). درویش شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مسکین شدن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، مانند مسکین گشتن: تسکین الرجل، اذا تشبه بالمسکین. (منتهی الارب). مانند مسکین گشتن. (از ناظم الاطباء). و رجوع به تمسکن شود، مطمئن شدن و وقار یافتن. (از المنجد)
