فارسیان بمعنی نرخ استعمال کنند. (آنندراج). نرخ. (ناظم الاطباء) : بازگشت و گفت هفتم از رجب گفت در ری چیست تسعیر ای عجب. مولوی. ... چند از مال دیوان که تسعیر اندک داشت به بهای گران به بقالان به طرح داده بود. (مجالس سعدی). گر ز باران می شود تسعیر نازل از چه رو شد ز اشکم حسن گندمگون جانان قیمتی. (از آنندراج). ، تقویم و تعیین نرخ و ارزش و بهاء و قیمت. (ناظم الاطباء). قیمت نهادن و نرخ معین کردن. (فرهنگ نظام) : هر ماه قیمت آن از قرار تسعیر صاحب نسق و محتسب الممالک و ریش سفیدان صنف که بمهر ناظر رسد ابتیاع شود. (تذکرهالملوک چ 2 ص 31) و رجوع به همین کتاب ص 47 و 50 شود، خراج. (ناظم الاطباء)